دانلود رمان ثریا
به نام خدا، باسلام و عرض ادب خدمت کاربران محترم سایت رمان به حبیب دانلود
که در ادامه به معرفی بخشی از آن می پردازیم که توسط fatimajafari کاربر انجمن نگاه دانلود به نگارش درآمده است.
بخشی از رمان:
زنی که سنش از همه بیشتر بود با تحقیر نگاهی به سرتاپایم انداخت و بهسمت خروجی به راه افتاد.
بقیه هم نگاهی ردوبدل کردند و پشتسرش راه افتادند.
شمشیر از رو بستهشان زیادی معلوم بود.
خشک شده سرِ جایم ایستادم و به سرامیکهای سفیدرنگ زیر پایم زل زدم.
به چه حقی با من اینگونه رفتار کرده بودند؟
پیش خودشان فکر میکردند که من همان دخترِ ساده احمق هستم؟
همان که قبل از قهر و رفتنشان شسته و بر روی رختآویز پهن کرده بودند؟
نمیدانستند زندگی در این پنج سال از من زنی مغرور و خودخواه ساخته بود که زیرِ بار هیچکس نمیرفت؟
زنی که بعد از شسته شدن حسابی خشک و اتو کشیده شده بود!
از سالن فرودگاه خارج شدم و با چشم دنبالشان گشتم.
آنها جایی را نداشتند که بروند. بعد از آشوب پنج سال پیش و رفتنشان، به خواست من عمارت عوض شده بود
و آنها آدرس عمارت جدید را هم نداشتند.
بالاخره دیدمشان که سوار بر دو تاکسی زردرنگ مخصوص فرودگاه منتظر بودند
تا من حرکت کنم و پشت سرم راه بیفتند. پشت به آنها بهسمت ماشینم حرکت کردم.
در صندلی نرمش فرو رفتم. بخاری را روشن کردم و شیشه را به اندازه یک بند انگشت پایین کشیدم
تا هوای درون ماشین تعویض و شیشههای یخبسته ماشین را بخار نگیرد.
دانلود رمان:
منبع:
نگاه دانلود
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری با لینک مستقیم