رمان : دیوار

نویسنده : اسما چنگایی

ژانر : عاشقانه

بخشی از پارت اول رمان دیوار :

صدای زنگ تلفن برای یک لحظه هم حتی قطع نمی شد.
مشخص بود که فرد پشت خط کار واجبی دارد وگرنه اینطور بی امان و یک نفس زنگ نمی زد!
سلامش را که داد، خواست بلند شود که صدای زنگ قطع شد و نگاهش را به سمت تلفن کشاند.

چه عجب، بالاخره امان داد!
از خدا خواسته چادر گل سبز و آبی اش را جلو کشید و تسبیح عقیق آبی اش را برداشت.
هنوز یک دور کامل را نچرخانده بود که تلفن دوباره زنگ خورد.
این همه زنگ پی در پی فقط از یاسین بر می آمد.

تسبیح را در سجاده گذاشت سپس از جا برخاست و به سمت تلفن رفت.
با دیدن شماره اش، لبخند محوی بر لبش نشست. درست حدس زده بود که خب تعجبی هم نداشت. مگر می شد کسی بهتر از او یاسین و رفتارهایش را بشناسد؟

_ الو.
_ سلام خانوم، افتخار دادین بالاخره!
چادرش را جمع کرد تا جلوی پایش نپیچد و روی مبل نشست.
_ سلام داداش.
_ سلام خانوم گل. هیچ معلوم هست کجایی؟ نه موبایلتو جواب می دی، نه تلفن خونه.

_ ببخشید از وقتی که اومدم خونه، گوشی توی کیفمه و در نیوردم، تلفن خونه هم که داشتم نماز می خوندم.

_ قبول باشه، منو هم دعا کردی؟

_ مگه می شه یادم بره؟

منبع:

سایت  ناول کافه

با ماندن در خانه از جان خودمان و عزیزانمان محافظت کنیم.


حبیب دانلود تلفن ,زنگ ,هم ,یک ,رمان ,سلام ,بود که ,صدای زنگ ,تلفن خونه ,به سمت ,اش رامنبع

فواید خواندن رمان

دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری با لینک مستقیم

دانلود رمان رستاخیز از لئو تولستوی

دانلود رمان ستون فقرات شیطان

رمان چیست؟

رمان طاعون

معرفی رمان طلوع عشق از دانیل استیل

مشخصات

آخرین جستجو ها

قالیشویی ترسیب کربن یا نفوذ؟ dralavi خدمات نماشویی ارزان hhfa دندانپزشکی نکات لازم برای دوران بارداری Game Online ارزان کده اینجا همه چی هست