رمان : طالع شطرنجی
نویسنده : فائزه فاتحی(آوری)
ژانر : عاشقانه
بخشی از پارت اول رمان طالع شطرنجی :
عصبی ام به حدی که انگشت های لرزانم دکمه آسانسور رو پیدا نمیکنه خوشبختانه مردی میاد و بالای دستم دکمه قرمز رنگ رو فشار میده
همزمان دنبال گوشیم که زنگ می خوره میگردم و میرم داخل آسانسور و بازم همون مرد دکمه ی همکف رو میزنهقبل از اینکه گوشیم قطع بشه جواب میدم و صدای شاکی الی تو گوشم پخش میشه:_ کجایی تو خوبه بهت گفته بودم سر ساعت اینجا باشی
_ متاسفم الی نمیرسم باید خودت انجامش بدی
انگار از صدام میفهمه حالم خوب نیست که آروم تر ادامه میده:
_ چرا دختر؟ چی شده مگه ، اصلاً من الان برم اون بالا چی بگم بدون آمادگی؟
_ الان سعی می کنم متن سخنرانی رو برات بفرستم لازم هم نیست که بگی مال خودت نیست اصلاً اسمی از من نبر_ آخه مگه میشه نمیخوای بگی چی شده؟آسانسور که چند لحظه ای می شد در طبقه سوم ایستاده بود و فکر می کردم کسی می خواد وارد بشه، یهو تکان سختی میخوره و غیر از روشنایی اضطراری فضای چند متری کاملا تاریک میشه بدون این که بترسم سرم رو بالا میگیرم و حین بررسی صفحه بالای آسانسور جواب الی رو میدم:
_میشه عزیز دلم از اول هم قرار بود من فقط متن و برات آماده کنم ، حالا ببینمت بهت توضیح میدم فعلا برو من بفرستم متن رو
منتظر خداحافظیش نمیمونم چون میدونم تمومش نمیکنه گوشی رو قطع می کنم و میزارم تو جیب بزرگ مانتوم
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری با لینک مستقیم